سردار شش ماهه

مـرد مـردستان منم، ماه غریبستان منم
وارث شب گریه های مرد نخلستان منم
با نـگاهی صد گره از کـار ها وا می کـنم
دشمن دون را به گریه خوار و رسوا می کنم
با اشـاره عـالمی را من گـلسـتان می کـنم
گر بخواهم یک جهان را خرد و ویران می کنم
من کریمم مِهر از دستان خُردم جاری است
هر که از من خواهشی دارد جوابم آری است
مرد جنگم ناخنم افغان من شمشیر من
شیر مردم ، تشنه ام ، خون گلویم شیر من
گرچه گفتم مرد جنگم ، آهنی بر ساق نیست
من زره دارم ولی جز بندی وقنداق نیست
خصم از فریاد من می ترسد و بیچاره است
پایگاه جنگ من در خیمه یک گهواره است
شیش ماهه کودکی با خصم و دشمن رو به روست
نیـست آبــی در بسـاطم ، هـرچه دارم آبــروست

سيد محمد حسين ميرحسيني(امير)